جبهه فکری انقلاب اسلامی

امام به ما آموخت انتظار در مبارزه هست. سید شهیدان اهل قلم

جبهه فکری انقلاب اسلامی

امام به ما آموخت انتظار در مبارزه هست. سید شهیدان اهل قلم

جبهه فکری انقلاب اسلامی

پایگاه اطلاع رسانی واحد جهاد علمی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام

پیام های کوتاه

عبور از فردا(1)

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۵۰ ق.ظ


مقدمه مؤلف

اگر دغدغه اصلی نسل پرورده به دست و نفس حضرت روح ا... (ره)، تداوم انقلاب اسلامی به منظور زمینه‌سازی ظهورآخرین امید شیعه و بشریت باشد(که هست!)، چگونگی تداوم و تکلیف جوانان متدین و انقلابی امروز در این مسیر پرسش اساسی نسل امروز انقلاب است.

این مختصر تلاشی است مختصر در ارائه پاسخ منطقی، روشمند و هدفدار به این نسل و به همین منظور مفاهیم اساسی مانند تمدن، فرهنگ و هویت جامعه امروز(و صد البته بحران هویت غالب بر جامعه امروز!) در این مجموعه بررسی شده است.

از آنجائی که این جزوه برآمده از مجموعه کلاس‌هایی به همین عنوان (تمدن، فرهنگ و هویت در جامعه امروز) و یک بحث شفاهی است، لذا از خوانندگان ارجمند تقاضا می شود نقائص احتمالی در محتوی و ادبیات متن را به واسطه شفاهی بودن آن بر حقیر ببخشایند و از ارائه تذکرات خود به من دریغ نفرمایند.

در خاتمه از دوستان طرح غرب شناسی که زحمت تدوین و انتشار محدود این مختصر را تقبل نمودند، سپاسگزاری می کنم.


مقدمه مؤلف

اگر دغدغه اصلی نسل پرورده به دست و نفس حضرت روح ا... (ره)، تداوم انقلاب اسلامی به منظور زمینه‌سازی ظهورآخرین امید شیعه و بشریت باشد(که هست!)، چگونگی تداوم و تکلیف جوانان متدین و انقلابی امروز در این مسیر پرسش اساسی نسل امروز انقلاب است.

این مختصر تلاشی است مختصر در ارائه پاسخ منطقی، روشمند و هدفدار به این نسل و به همین منظور مفاهیم اساسی مانند تمدن، فرهنگ و هویت جامعه امروز(و صد البته بحران هویت غالب بر جامعه امروز!) در این مجموعه بررسی شده است.

از آنجائی که این جزوه برآمده از مجموعه کلاس‌هایی به همین عنوان (تمدن، فرهنگ و هویت در جامعه امروز) و یک بحث شفاهی است، لذا از خوانندگان ارجمند تقاضا می شود نقائص احتمالی در محتوی و ادبیات متن را به واسطه شفاهی بودن آن بر حقیر ببخشایند و از ارائه تذکرات خود به من دریغ نفرمایند.

در خاتمه از دوستان طرح غرب شناسی که زحمت تدوین و انتشار محدود این مختصر را تقبل نمودند، سپاسگزاری می کنم.

بهره اول

 

 

 تعریف «تمدن»‌ و «بحران هویت»

 

            اگر بخواهیم تعریف ساد‌‌ه‌‌ای از‌ «تمدن» ارائه کنیم و مراد خود را از «تمدن» روشن سازیم، باید بگوئیم که تمدن، توان تامین نیازها با استفاده از داشته‌های بومی ‌است. منظور از نیاز، تمامی ‌حوائجی است که انسانها در زندگی فردی و اجتماعی دارند و از نیازهای مادی تا معنوی را شامل می‌شود؛ مثلاً نیاز به مسکن، ابزار کشاورزی، شیطنت، خالی کردن عقده‌ها، بازی، هنر، علم، زیبایی و ... همگی نیازهایی هستند که اگر جامعه‌ای بتواند با امکانات و داشته‌های بومی ‌به این نیازها پاسخ گوید، آن جامعه را «متمدن»‌ می‌نامیم. به این ترتیب مشخص می‌شود که تمدنها محتواهای گوناگونی دارند؛ زیرا انسانها در جوامع مختلف نیازهای متفاوتی دارند. نکته مهم‌تر در تعریف فوق مربوط به نحوه پاسخ‌گویی به نیازها می‌باشد؛ جامعه متمدن نیازهایش را با استفاده از امکانات و تواناییهای خود تامین می‌نماید. اگر جامعه‌ای در تامین نیازهایش محتاج به امکانات و اندیشه دیگران باشد و قادر نباشد نیازهای جامعه خویش را با تکیه بر نیروهای خود مرتفع ‌سازد، دچار «بحران هویت» ‌شده‌است. بنابراین نقطه مقابل «تمدن»‌، «بحران هویت» است. توجه به «بحران هویت» دریچه‌ای است که ما از آن به تاریخ معاصر ایران نگاه خواهیم کرد و سعی می‌کنیم حوادث و تحولات تاریخ معاصر ایران را در پرتو این مسئله بهتر درک کنیم و امیداواریم که بتوانیم جریان اصلی آب جامعه خویش را در زیر کاههای حوادث و تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی روشن سازیم. به‌عبارت دیگر تلاش می‌کنیم تا نشان دهیم که در باطن جامعه چه مسائل و تغییراتی جریان داشته است که به صورت تغییرات و حوادث ملموس و قابل مشاهده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ظاهر شده است.

            هر جامعه‌ای ویژگیهای خاص خود را دارد که هویت او را از جوامع دیگر متمایز می‌سازد. این ویژگیها در نوع نیاز، امکانات، تواناییها و نحوه تامین نیازها دیده می‌شود. اگر جامعه‌ای در این سه زمینه استقلال خود را از دست بدهد، درواقع هویت خود را از دست داده است؛ نیازهای هر ‌‌‌جامعه‌ای متناسب با خود آن جامعه می‌باشد و دارای ویژگیهای خاص آن جامعه است. حال اگر در جامعه‌ای نیازهایی پدید آید که با سایر شئون جامعه و ویژگیهای کلی آن جامعه سازگار و هماهنگ نباشد می‌توانیم بگوئیم که این جامعه دچار بحران هویت شده است. در حیطه امکانات و ظرفیت‌ها نیز جامعه باید توان شناسایی و به کارگیری امکانات و استعدادهای خود را داشته باشد، چنانچه جامعه‌ای در استفاده از امکانات خویش ناتوان باشد، دچار بحران هویت شده است. در نحوه تامین نیازها نیز جامعه باید متناسب و هماهنگ با سایر ابعاد جامعه عمل کند و ویژگیهای خاص خود را در نحوه تامین نیازها جاری سازد و به ظهور برساند. اگر نحوه تامین نیاز فاقد خصوصیات ممیز جامعه باشد و با سایر شئون جامعه هماهنگ نباشد، جامعه به بحران هویت مبتلا گشته است.

 

بحران هویت در ایران

 

            امروز در جامعه خودمان از هرکس سوال کنیم که آیا از زندگی رضایت دارید یا خیر؟ پاسخ منفی است. ممکن است کسی درتامین زندگی خود مشکل چندانی نداشته باشد اما از مشکلات دیگران رنج می‌برد. مردم از ترافیک، فقر، بدحجابی، فساد و... رنج می‌برند. جامعه ما سه مشکل اساسی دارد: فقر، فساد و تبعیض؛ یعنی جامعه از نظر ثروت، عدالت و اخلاق دارای مشکل است. بحران هویت بیان دیگری از همین مشکلات است.

 

مصادیقی از بحران هویت

 

            در جامعه ای که دچار بحران هویت است هیچ‌چیز در جای خود قرار ندارد؛ همه چیز آشفته است؛ مثلاً ‌وقتی تصادفی اتفاق می‌افتد، هرکدام از  راننده‌ها وسیله‌ای از داخل ماشین پیدا می‌کند و سراغ راننده دیگر می‌رود. دیگر زبان، قدرت حل مخاصمه را ندارد و افراد تمایلی به گفتگو ندارند و سعی می‌کنند از طریق دیگری مشکلات را مرتفع سازند؛ گویا با دعوا راحت‌ترند، اگر گفتگویی هم داشته باشند در واقع مخاصمه لفظی است نه گفتگوی منطقی. نمونه دیگر شکافی است که میان نسلها دیده می‌شود؛ جوانان اندکی یافت می‌شوند که با پدر و مادر خود هماهنگ باشند، به همین خاطر جوانان ترجیح می‌دهند مسائل خود را با دوستانشان در میان بگذارند ولی با پدر و مادر مطرح نسازند. یک جوان می‌بیند که پدر و مادر، حرف او را نمی‌فهمند. در حالی که پدر و مادر او را بزرگ کرده‌اند و سالها با همدیگر خو گرفته‌اند و همه با زبان فارسی سخن می‌گویند. به‌همین خاطر هرچه جوان وارد مراحل جدی‌تری از زندگی می‌شود این تضاد شدیدتر می‌گردد و در مواردی خطر پیدایش تنش احساس می‌شود. جوانی که وارد مراحل ازدواج، انتخاب شغل، انتخاب محل زندگی و‌... شده باشد، به روشنی در‌می‌یابد که هیچ تفاهمی با نسل گذشته ندارد. افرادی از نسل گذشته جوانان امروز را با جوانان زمان جوانی خود مقایسه می‌کنند و می‌گویند: ما‌‌ که جوان بودیم آنگونه بودیم و جوانان امروز اینگونه‌اند. بنابراین انتظارات خاصی از جوانان امروز دارند. سخن ما در مورد این نیست که کدام‌یک درست می‌گویند و حق با نسل گذشته است یا نسل جوان فعلی؛ بلکه سخن در مورد شکافی است میان دو نسل، که این شکاف، طبیعی نیست. در هر جامعه‌ای ممکن است میان نسلها تفاوتهایی وجود داشته باشد اما تفاوت با‌ شکاف و ناهماهنگی متفاوت است. گسل میان نسلها از ویژگیهای جامعه‌ای است که به بحران هویت مبتلاست. نمونه دیگر برگزاری مراسم جشن و شادی در جامعه ماست. وقتی خانواده‌های متدین قصد دارند جشن ازدواج برای فرزندانشان برپا کنند، نمی‌دانند باید چه کنند؛ هیچ برنامه خاصی ندارند، ‌شکل مناسبی برای شادی و شاد کردن طراحی نشده است که اولاً بدور از محرمات شرعی باشد، ثانیاً بتواند محتوای ارزشی و دینی داشته باشد و ثالثاً برنامه‌ای شاد و فرح‌بخش باشد. اکنون شرایط به گونه‌ای است که خانواده‌های متدین یا مراسم جشن را به‌نحوی برپای می‌کنند که یا تاحدی از جشن و شادی فاصله دارد و یا متاسفانه از برنامه‌های غیراسلامی استفاده می‌کنند و در بهترین صورت همان برنامه‌های غیر دینی را به نحوی تغییر می‌دهند که از حرام پرهیز شود، اما یک شکل اسلامی نیست که بتواند متناسب با زندگی یک جامعه دیندار باشد. این مشکل در صدا و سیما خیلی جدی است. در شب میلاد ائمه اطهار علیهم السلام و در اعیادی مانند عید غدیر ، مبعث، فطر و قربان، واقعاً مشکل نداشتن برنامه جدی است. توجه دارید که این ایام مبارک، زمان شادی مسلمانان است، اما شادی ویژه‌ای که برخاسته از متن دین و ارزشهای مقدس است، بنابراین برنامه‌هایی که در این ایام پخش می‌شود باید هم شاد و با نشاط و فرح‌بخش باشد و هم منتقل کننده آن ارزشها و تقدسهایی باشد که اصل عید را به وجود آورده‌اند، به صورتی که بیننده در حال و هوای معنوی قرار بگیرد و از رهگذر همین حال معنوی شادمان گردد. اما ما برنامه‌ای متناسب با این ایام نداریم. صدا و سیما در این اوقات ناچار می‌شود؛ مثلاً برنامه‌های طنزی پخش کند که هیچ ارتباطی با این ایام ندارد و صرفاً‌ یک برنامه خنده‌آور است. یا مثلاً نام ائمه اطهار علیهم السلام را که با چراغهای اتوماتیک نوشته شده نشان می‌دهد که دائماً چراغها با شکلهای مختلف روشن و خاموش می‌شود و در آن حین یک موسیقی نیز پخش می‌شود. در صورتی که این قالب و شکل، تقدس را به مخاطب منتقل نمی‌کند و حال معنوی در او ایجاد نمی‌نماید.

            برخی کارها را از غرب کپی می‌کنیم، مثلاً در ایام دهه فجر از میدان آزادی تا میدان  انقلاب بنویسیم «22 بهمن مبارک باد» که البته همین را هم هنوز موفق نشده‌ایم انجام دهیم. آتش بازیهایی انجام می‌شود که بومی ‌و فراگیر نیست.

            حتی در نوع و نحوه خوردن غذا بحران هویت مشهود است. جوانان ممکن است پیتزا را بر سایر غذاها ترجیح دهند اما بزرگ‌ترها از این نوع غذا متنفرند. در الگوی تغذیه مشکلاتی وجود دارد؛ ایران رتبه اول جهانی را در مصرف نوشابه‌های گازدار داراست. مصرف قند و چربی به طور نامناسب، موجب بیماریهایی در کشور ما گشته است. همین‌طور در مصرف داروهای شیمیایی، ایران بالاترین مصرف‌کننده داروهای شیمیایی است. اینها مشکلات طبیعی یک جامعه نیست، بلکه مشکلات خاصی است که در وضعیت ویژه‌ای پیش می‌آیند. وضعیت علم در کشور ما از همه چیز‌غم انگیز‌تر است. دانشجویان رشته قرآن و حدیث، منابع غربی را مطالعه می‌کنند . همچنین است در سایر رشته‌ها. در رشته‌های مهندسی و پزشکی که منابع به‌طور کامل غربی است. اینکه حتی در رشته‌ای مثل قرآن و حدیث ما از منابع غربی استفاده می‌کنیم نشان از یک بحران هویت جدی دارد.

            هنر نیز یک نیاز است، و در تامین این نیاز نیز وابسته هستیم. %99 تئاترهایی که اجرا می‌شود نمایش نامه‌های غربی دارد. سینما که به طور کلی یک پدیده غربی است و همه ابزار آن نیز ریشه در جای دیگری دارد.

            نمونه دیگرش وضعیت پوشش است؛ مادری چادری، با دختر بدحجاب در کنار هم راه می‌روند و همچنین دختر بدحجاب موقع نماز وضو می‌گیرد و نماز می‌خواند. یا پیراهن مردان، یقه‌ای دارد که برای کراوات بستن ساخته شده است، اما کراوات ندارد. اینگونه مسائل است که ناشی از بحران هویت می‌باشد؛ مشکلاتی که نتیجه نوعی دوگانگی، تضاد و ناهماهنگی است وگرنه هر جامعه‌ای با یک سری مشکلات مواجه است، هر مشکلی نتیجه بحران هویت نیست. بحران هویت نوعی ناهمگونی است؛ شخص نه مسلمان است و نه غیر مسلمان؛ در یک تضاد قرار دارد. خودش نیز دقیقاً نیازهای خود را نمی‌شناسد؛ نمی‌داند کیست؛ امکاناتش کدام است. نمونه دیگر را در نحوه حضور مردان و زنان خارج از منزل می‌توان دید. درگذشته جامعه ‌ایران، وقتی یک زن همراه شوهرش از خانه خارج می‌شد، با حجاب کامل بیرون می‌آمد و چند قدم عقب‌تر از شوهرش حرکت می‌کرد. در غرب یک زن با ظاهر آرایش کرده و بدون پوشش کافی همراه شوهرش از منزل خارج می‌شود، اگر در طول راه با کسی مواجه شوند، یکی از تعارفات این است که مردی از زیبایی آن زن برای شوهرش تعریف و تمجید کند، آن شوهر نیز از چنین تعریفی تشکر می‌کند. حال در جامعه ما ملاحظه می‌شود که از یک سو خانمی بدحجاب و آرایش‌کرده به همراه شوهرش از خانه بیرون می‌آید و از طرف دیگر اگر کسی به این خانم نگاه کند شوهرش به شدت عصبانی می‌شود و یک درگیری جدی پیش می‌آید. اکنون سخن ما در مورد درست یا غلط و خوب یا بد بودن این کارها نیست؛ نکته بحث در مورد دوگانگی و تضادی است که در این نوع رفتار دیده می‌شود که از بحران هویت حکایت دارد. رفتاری که در گذشته جامعه ما انجام می‌گرفته است رفتاری منطقی بوده است. رفتاری که در غرب وجود دارد نیز تضاد درونی ندارد. اما رفتاری که اکنون در جامعه ما انجام می‌گیرد دارای تضاد درونی است.

            در جامعه‌ای که دچار بحران هویت است در ایام عزاداری صدای نوحه از درون ماشینها شنیده می‌شود و در ایام دیگر صدای موسیقی‌های غربی. افرادی را می‌بینید که برای گرفتن غذای نذری سرودست می‌شکنند، چون آن را شفا بخش و متبرک می‌دانند و واقعاً در عزاداری گریه می‌کنند اما در عین حال رفتارهایی دارند که تضاد آشکار با احکام دینی دارد، چنین افرادی دچار بحران هویت هستند، نه کاملاً‌ دیندارند و نه کاملا ً‌بی‌دین.

            چنین جامعه‌‌ای ‌که خود، نیازهای خود، امکانات،‌ تواناییها و ظرفیتهای خود را نمی‌شناسد، چگونه می‌تواند نیازهای خود را تامین نماید. چنین جامعه‌ای ناچار است در رفع نیازهایش به سوی دیگران دست دراز کند و البته بازهم برخی از نیازهایش بی‌پاسخ می‌ماند و دیگر نیازها را به نحوی تامین می‌کند که بحران را شدیدتر می‌سازد. درغرب اقتصاد و کسب سود، اولویت اول است، آن‌ها جامعه خود را اینگونه تعریف کرده‌اند به‌همین خاطر از اینکه از زنان برای جذب توریست استفاده‌کنند، اصلاً شرمسار نیستند. همین‌طور ربا که رکن حیات اقتصادی غرب است. بالاخره باید جامعه تکلیف خودش را مشخص کند و از حالت دوگانگی و تضاد رها گردد. ربا آری یا نه؟ استفاده ابزاری از مونث آری یا‌ نه؟ بی‌غیرتی آری یا نه؟ اگر عده‌ای خود را به گونه‌ای تعریف کنند که از طبیعت پایین‌تر قرار بگیرند و مثلاً «گاو» بپرستند و نیازهای خود را متناسب با آن تعریف و تامین کنند، از این جهت در زندگی خود تضاد ندارند، انسانهای متمدنی هستند و از زندگی خود رضایت دارند. البته اگر جامعه‌ای تعریفی که از انسان و خود دارد، تعریف غلط یا ناقصی باشد دوام نخواهد آورد و نابود می‌شود، هرچند افراد آن جامعه از وضع خود رضایت کامل داشته باشند و تضادی در رفتارشان دیده نشود، مثلاً قوم لوط تصور می‌کردند که زندگی خوبی دارند ولی نتوانستند دوام بیاورند.

            یکی دیگر از مصادیقی که برای بحران هویت می‌‌‌توان ذکر کرد بی‌نظمی است. اطلاق اصطلاحاتی مانند «بچه مثبت» «عقده‌ای» و...‌ بر افراد منظم، می‌تواند وضعیت نظم را در جامعه به‌خوبی نشان دهد. در جامعه‌ای که دچار بحران هویت است، نظم امری زائد، دست‌و‌پاگیر و تشریفاتی می‌باشد.

ان شاالله در شماره های بعد مابقی مطلب ارائه می شود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۳
افسر جنگ نرم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی