ابتدا مقدمه ای را در مورد فیلسوفان پیش از کانت بیان می نمائیم. فلسفه جدید غرب با دکارت شروع می شود. دکارت را آغازگر عقل گرایی می دانند و تفکر جدید تحت عنوان عقل گرایی از دکارت شروع می شود. پس از دکارت، دو نفر عقل گرایی را ادامه داده اند که یکی از آنها...
... کانت در خانواده فقیر پروتستان رشد نموده است. ابتدا الهیات خوانده و سپس به فلسفه گرایش پیدا کرده است. ابتدا مقالاتی درباره الهیات و فلسفه دین نوشته است که آراء فیلسوفان قبل را تحلیل نموده است. درس گفتارهایی نیز دارد، اما فلسفه اش...
«بلّغ بإیمانی اکمل الایمان» یعنی در جا نزن، اوج بگیر، روی هر پله ای هستی به پله بالاتر نگاه کن. رکود عین سقوط است... و به همین دلیل قرآن می گوید: «إن الانسان لفی خسر». آدمها در حال ساختن هستند و لحظه ها دارد می رود و ما توجه نداریم که این سرمایه عمر را نمی شود راکد نگه داشت. راکد نگه داشتن یعنی ضرر و سقوط...
هیچ انسان غربی را پیدا نمی کنیم که با این دو اصل مخالف باشد و بگوید من اینها را غلط می دانم. حتی غربی هایی که اکنون دارند به سمت فرهنگ شرقی می روند و مدلی از هندوئیسم و فرقه چین را در غرب ترویج می دهند هم این دو اصل را قبول دارند. اما تعریفشان از منفعت و لذت فرق کرده است و اگر به سراغ معنویت هم رفته اند، در آن...
فرهنگ سرمایه داری آن هم با گرایش به مرکانتلیسم به معنای زراندوزی، یک فرهنگ کمیت نگر بود. این فرهنگ کمیت نگر که اساس تفکر سرمایه داری بود، چنان بر روح و جان انسان غربی حاکم شد که دید علمی را نیز تغییر داد و به دید کمی گرایش پیدا کرد...
در تفکر انسان اروپایی آنچه اصحاب کلیسا تبلیغ کرده بودند، این بود که هر اتفاقی که روی می دهد، به طور مستقیم اراده پروردگار به آن تعلق گرفته است و مقابله با اتفاقاتی که برای انسان روی می دهد به معنای مقابله با اراده خداوند است... برای مثال... اگر شخصی فقیر به دنیا بیاید، تلاش برای فقرزدایی از خانواده و رفتن به دنبال کسب ثروت، ناهنجاری و ضدارزش است... شخصی که اشراف و صاحب زمین به دنیا آمده نیز معتقد است که خدا اراده کرده است...
...غرب اساسا با نظام اقتصادی خود حرکت می کند و چیزی که ما آن را تهاجم فرهنگی غرب قلمداد می کنیم، به نوعی جنبش اقتصادی است. در واقع یک نوع فرهنگ اقتصادی است که حمله ور می شود، خود را در سایر مناطق توسعه می دهد و آن منطقه غرب زده می شود...
هستی شناسی اومانیستی و هستی شناسی اسلامی- قرآنی- عرفانی دارای تفاوت هایی مبنایی هستند که بررسی تطبیقی آن ها ما را در شناخت دقیق تر این دو نوع از هستی شناسی یاری خواهد کرد. محوریت هستی شناسی اسلامی یا به تعبیر دقیق تر عالم شناسی بحث تجلی است.
این متن به معرفی مارتین هایدگر (1976-1889) بزرگترین فیلسوف اگزیستانس می پردازد. وی معتقد است سوبژکتویسم و اومانیسم حاکم در غرب امروزی باعث دوری دازاین از حقیقت شده است.
... وقتی انسان به خودش نگاه می کند، تنها خودش را می بیند و هیچ چیز دیگری را نمی بیند. تنها انسان هست و مجموعه ای از جسم و نیازهای جسمانی مانند خوراک، پوشاک، مسکن، خواب و هر آنچه جسم اقتضا می کند. این انسان، عالی ترین فکری که می تواند بکند، فکر علمی است. پوزیتیویسم یعنی افرادی که مثبت فکر می کنند و به همین دلیل به پوزیتیویسم، فلسفه اثباتی می گویند. این افراد مثبت فکر می کنند. اما در مورد اینکه مثبت به چه معناست...
... و در جایی دیگر می گوید: «اقامه حکومت اسلامی از اقامه نماز و روزه هم ضرورت و وجوبش بیشتر است چون اجرای تمام احکام نورانی اسلام متوقف بر اقامه حکومت است.»
