یکپارچگی جامعه
این متن در مورد تاثیرات جامعه بر افراد می باشد بخونی عاشق قلمش میشی....
غم غریبی و غربت چو برنمیتابم
بشهر خود روم و شهریار خود باشم
احمدینژاد در دیدار با یکی از مقامات بلند پایه خارجی با لباس کردی حاضر خواهد شد، قیمت نفت از 8دلار در سال 76به 70دلار در سال85 رسید. وضعیت حجاب به شدت نگران کننده است، ضرغامی از سازندگان شبهای برره تقدیر و تشکری بیاد ماندنی انجام داد، سریال باغ مظفر از شبکه 3سیما پخش می¬شد. این دست اخبار قدیمی هنوز در جامعه به در قالب¬های دیگری نو می¬شود.
این متن در مورد تاثیرات جامعه بر افراد می باشد بخونی عاشق قلمش میشی....
غم غریبی و غربت چو برنمیتابم
بشهر خود روم و شهریار خود باشم
احمدینژاد در دیدار با یکی از مقامات بلند پایه خارجی با لباس کردی حاضر خواهد شد، قیمت نفت از 8دلار در سال 76به 70دلار در سال85 رسید. وضعیت حجاب به شدت نگران کننده است، ضرغامی از سازندگان شبهای برره تقدیر و تشکری بیاد ماندنی انجام داد، سریال باغ مظفر از شبکه 3سیما پخش می¬شد. این دست اخبار قدیمی هنوز در جامعه به در قالب¬های دیگری نو می¬شود.
ما روزانه از رویدادها، حوادث و مسائل گوناگونی با خبر میشویم. پدیدهها و تغییرات زیادی میبینیم اما پدیدهها را مجزای از هم فرض میکنیم. به عنوان مثال به وضعیت بد حجاب یا با طنز تلویزیونی و... برمیخوریم، اما قادر نیستیم پدیدهها را در یک جریان ببینیم؛ به عبارتی قادر به دیدن یک جریان فرهنگی نیستیم تا بتوانیم بدحجابی سالهای اخیر را در آن جریان بررسی کنیم. بنابراین پدیدههای فرهنگی را بریده بریده میبینیم و شانی از شئون جامعه به عنوان فرهنگ برای ما قابل تشخیص نیست. سیر تحولات فرهنگی از چشم ما پنهان، و رابطه پدیدهها و تغییرات در حوزههای فرهنگی از نظر ما پوشیده است. همچنان که در حوزههای اقتصاد، سیاست و... پدیدههای اقتصادی و سیاسی برای ما قابل مشاهده است اما کل جریان اقتصاد و کل جریان سیاست و ارتباط آنها را چندان لمس نمیکنیم.
در مواردی که ما هر یک از شئون فرهنگ و اقتصاد و سیاست را به عنوان جریان فهم میکنیم، مشکل به این صورت تکرار میشود که این جریانات بریده از هم دیده میشود یعنی امری به عنوان "جامعه" برای ما مشهود نیست. اقتصاد و سیاست و... را در پرتو یک کل واحد به نام جامعه مشاهده نمیکنیم. چنانچه قادر به تشخیص کلیتی به نام جامعه باشیم از دیدن جوامع در کلِ واحدی به نام تمدن ناتوانیم و هرگاه درک و فهمی از تمدن به دست آورده باشیم، تمدنها را در سیر تاریخ ملاحظه نمینماییم.
باری مقولات تاریخ، تمدن، جامعه و شئون مختلف جامعه همچون صنعت، اقتصاد، ارتباطات، تفکر، دانش، نظامات و سازوکارهای آموزشی، مناسبات اجتماعی و... برای ما شناخته شده نیست. تنها چیزی که قابل درک است، پدیدهها، تغییرات و حوادث در این زمینههاست. ما باید بتوانیم حوادث و پدیدهها را در پرتو شئون مختلف، و شئونات گوناگون را در پرتو جامعه، و جامعه را در پرتو تمدن، و تمدنها را در تاریخ ببنیم و بدین ترتیب تحلیل درستی از پدیدهها و نقش آنها در تاریخ به دست آوریم. آنچه را در اینجا اندکی بیشتر توضیح میدهیم ارتباط حوزههای مختلف با همدیگر در جامعه است. به تعبیر دیگر میخواهیم درکی از جامعه به عنوان یک امر واقعی و کل واقعی و نه یک امر اعتباری، بدست آوریم.
بطور کلی جامعه دارای سه لایه تفکر، فرهنگ و تمدن میباشد. تفکر، تلقی مردمان جامعه از آدم و عالم و مبدا و معاد (جهان بینی) است. فرهنگ جامعه، مفاهیم و معتقدات و هنجارهای جاری در زندگی انسانهاست و تمدن، ساختارها و علوم کاربردی و نظامات و مناسبات اقتصادی و اجتماعی و ابزارهایی است که در جامعه جریان دارد. آنچه در اینجا از اهمیت بالایی برخوردار است رابطهای است که میان تفکر، فرهنگ و تمدن برقرار میشود. تفکر مبنای فرهنگ و فرهنگ برآمده از تفکر است. همچنان که تمدن نیز منبعث از فرهنگ میباشد. بدین ترتیب شئونات مختلف تمدنی یک جامعه نیز برآمده از فرهنگ خاص آن جامعه میباشد و نوع فرهنگ آن جامعه نیز به تفکر؛ یعنی تلقی خاصی که مردمان آن جامعه از کل هستی دارند برمیگردد. بنابراین بخاطر واحد بودن مبنای شئونات مختلف یک جامعه، نحوی یکپارچگی و تناسب میان این شئونات برقرار میشود. اقتصاد، سیاست، علم و دانش، آموزش و تربیت و سازوکارهای مدیریت جامعه، معماری و هنر و ادبیات و... یک جامعه همگی به نحوی هستند که با تفکر خاص آن جامعه تناسب دارند چرا که برآمده از یک مبنا میباشند. هر تلقی از عالم و آدم، و هر تفکر، اقتصاد، سیاست، علم، هنر، آموزش و تربیت، سازوکارهای مدیریت، معماری و... متناسب با خود را پدید میآورد و آنگاه پدیدههای مختلف در این شئون ظاهر میشوند. و چنانچه ما شناختی صحیح از این شئون نداشته باشیم، از شناخت صحیح پدیدههای مختلف و ارائه تحلیل درستی از آنها و یافتن راه اصلاح پدیدههای نامطلوب و گسترش پدیدههای مطلوب ناتوان خواهیم بود.
ارتباط و اتحاد شئون مختلف جامعه تنها به مبنای واحد آنها مربوط نمیشود بلکه ربط وثیق و تاثیر و تاثر بسیار عمیق شئونات مختلف جامعه بر همدیگر، یکپارچگی این شئونات مختلف را هر چه بیشتر و بیشتر میکند. شاید صحیحتر آن باشد که بگوییم تفکیک این شئونات در ذهن ما صورت میگیرد؛ تا از راه تفکیک این حوزهها بتوانیم به تحلیلی دست یابیم و مسائل را مورد بررسی و کاوش قرار دهیم وگرنه در واقع آنچه که هست جامعه است و جامعه. به عبارت دیگر بر خلاف آن تلقی که میپندارد شئونات مختلف را ذهن در کنار هم قرار میدهد و جامعه را اعتبار میکند، باید گفت ذهن امری واحد به نام جامعه را تحلیل میکند و شئونات مختلفی برای آن اعتبار مینماید برای نشان دادن تاثیرات حوزههای مختلف بر همدیگر به ذکر چند مثال میپردازیم قبل از آن لازم است که این نکته را یادآور شویم که مردمان بیش از آنکه بر اساس دانشها و دادهها و اطلاعات تصمیم بگیرند و عمل کنند بر اساس ذهنیات تصمیم میگیرند و عمل میکنند
شما میدانید که نشستن بر سر سجاده و تعقیبات و دعا بعد از نماز عملی مورد رضای خداست. حال بعد از نماز است و شما در حال انجام تعقیبات هستید به طور ناخودآگاه فردی را که احساس خوبی نسبت به او ندارید مشاهده میکنید و اتفاقا میدانید او نیز اهل تعقیبات مفصل است. ناخواسته از ادامه تعقیبات منصرف میشوید هر چند میدانید احساس منفی شما هیچ ارتباطی با تعقیبات خواندن آن فرد ندارد.
چنانچه شما در اتوبوس یا مترو کتاب وصیتنامه امام (رحمهالله) را همراه داشته باشید، سعی میکنید به نحوی دیگران متوجه آن نشوند. اما اگر کتابی به زبان خارجی در دست داشته باشید برای شما مایه افتخار است که دیگران آن را ببینند. راستی رسانههای ما همراه داشتن وصیتنامه امام و پرداختن به اندیشه ایشان را امری منفی معرفی کرده اند؟! آیا در رسانههای ما کسی بیشتر از حضرت امام مورد احترام بوده است؟ مردم در خیابان برای کسی که سوار ماکسیما باشد اعتبار و احترامی به مراتب بیشتر از کسی که در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاده است قائلند اما در کجای تعلیمات و تبلیغات به مردم گفته شده است که پول داشتن مایه اعتبار و احترام است؟
اگر دوستتان از شما بپرسد کفشهایی که خریدهاید ساخت کدام کشور است کدام پاسخ موجب افتخار شماست: ایران یا آمریکا؟ آیا در رسانهها یا تعلیماتی که در مدارس به ما دادهاند گفته شده که پوشیدن کفش آمریکایی مایه اعتبار و افتخار است؟
حقیقت این است که آنچه به عنوان آموزش و تبلیغات مستقیم در جامعه جاری است، دادهها و اطلاعات ما را تشکیل میدهند و تاثیر کمی در منشها، نگرشها، هنجارها، تصمیمات و رفتارهای ما دارند. اما در شکلگیری ذهنیات ما همه اموری که از اول صبح تا آخر شب با آنها سرو کار داریم سهیم هستند.
وقتی بروکراسی حاکم بر ادارات ناکارآمد است و موجب میشود مردم زیادی ساعتها و روزها در صفوف ادارات معطل باشند؛ نظام پرداخت و پاداش در ادرات به نحوی است که زمینه رشوه گرفتن را فراهم میکند و در مقابلِ فردی که در روزهای مختلف و ساعتهای متمادی در یک مکان نامناسب پشت درهای ادارهای معطل مانده، یک فرد صاحب ثروت بدون معطلی و بدون توقف در صف با اکرام و احترام فراوان مشکلش حل میشود و با افتخار سرش را بالا میگیرد و از مقابل همان فردی که روزها معطل مانده است عبور میکند، آیا پیوند خوردن اعتبار و احترام و جایگاه اجتماعی با ثروت، جای تعجب دارد؟
وقتی دکوراسیون برنامهای که در آن میهمان برنامه در مورد ویژگیهای برجسته شخصیت حضرت امام و بخصوص زهد و ساده زیستی ایشان سخن میگوید، ترویج کننده الگوی خاصی از زندگی است که هیچ تناسبی با زندگی امام خمینی (رحمه الله) ندارد و بیننده برنامه همان کسی است که تفاوت اشرافیت و سادهزیستی را طی یک ماه گذشته در اداره مزبور دیده است ( احترام و حل شدن مشکل در مقابل معطل ماندن به همراه مقدار متنابهی تحقیر و توهین) همین شخص در اتوبوس وصیت نامه امام(رحمه الله) را که برای درس دو واحدی دانشگاه میخواند پنهان میکند و وقتی همین دانشجو (که هر روز از مقابل صندوق قرض الحسنه؟! میگذرد و با حسرت به ماشین بالای درب آن، که جایزه دارنده حسابهای حسابی است نگاه میکند، صرفنظر از اینکه پولی برای واریز به صندوق داشته باشد یا نه، هر بار کمی قوه حرص او فربهتر میشود) در جایگاه مسئول یا معاون اداره قرار گیرد، آیا رشوه گرفتن او مایه تعجب است؟
وقتی الگوی زندگی اقتصادی و مطلوبی که درجامعه، در تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم ترویج میشود با الگوی خاصی از پوشش سنخیت دارد، آیا پرسیدن این سوال که چرا پس از این همه تاکید و سفارش در مورد حجاب، وضعیت حجاب روز به روز در جامعه بدتر میشود نشانه ساده انگاری نیست؟ آیا پس از اینکه ذائقه اقتصادی مردم به مدل خاصی عادت داده شده است انتظار داریم که موسیقی عرفانی و ایرانی به ذائقه این مردم خوش بیاید و وقتی ذائقه موسیقی مردم با مدل خاصی از موسیقی هماهنگ شده است انتظار داریم عزاداری سنتی و سنگین جایگاه خود را به مداحیهای پاپ نسپارد؟ وقتی تلقی بزرگان و به تبع آنها تلقی همه مردم از مدینه فاضله نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم جامعه توسعه یافته غربی منهای حرامهای بین است، چرا انتساب به غرب مایه افتخار و اعتبار و جایگاه اجتماعی بالاتر نباشد؟
آری، سازوکار تامین معاش، نظام آموزشی و تربیتی و تبلیغات اقتصادی، هنر، مناسبات اجتماعی، مناسبات اداری، ساختارها و سازوکارهای سیاسی، دانشها و علوم و... در یک جامعه چنان در هم تنیدهاند و چنان برهم تاثیر متقابل دارند که حتی اگر تفکر و فرهنگ واحدی مبنای همه آنها نبود نیز، یکپارچگی آنها جای تردید نداشت.